کد مطلب:231605 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

گفتگوی حضرت رضا با رأس الجالوت
در این هنگام امام رضا علیه السلام متوجه رأس الجالوت شد و فرمود: ای رأس الجالوت آیا در تورات نیست كه بخت نصر هنگامی كه در بیت المقدس جنگ می كرد گروهی از جوانان بنی اسرائیل را اسیر كرد و آنان را به بابل برد، و آن جوان ها در آنجا زندگی را بدرود گفتند، سپس خداوند متعال حزقیل را فرستاد و آنها را زنده كرد، این مطلب در تورات هست و جز كافران كسی منكر آن نیست.

رأس الجالوت گفت: درست است.

سپس فرمود: ای یهودی اینك چند آیه از تورات را در این مورد می خوانم حضرت شروع كرد یكی از اسفار تورات را خواند.

آن مرد یهودی از قرائت آن جناب تعجب می كرد، سپس متوجه نصرانی شد و فرمود ای نصرانی آیا اینان قبل از عیسی بودند و یا عیسی قبل از آنها بوده است؟

نصرانی گفت بلكه آنها قبل از عیسی بوده اند، امام رضا فرمودند قریش نزد حضرت رسول صلی الله علیه و آله اجتماع كردند و گفتند مردگان ما را زنده كنید.

پیغمبر اكرم علی بن ابی طالب را خواستند و فرمودند به طرف جبانه حركت كنید، و اشخاصی كه اینان نام می برند از آنها نام بر و بگو محمد می گوید به اذن خداوند از جای خود حركت كنید، آنان سر از خاك برداشتند، و قریش از آنها سؤالاتی كردند و گفتند محمد به عنوان رسالت مبعوث شده است، و ما دوست داشتیم او را درك كنیم و به او ایمان آوریم، رسول اكرم نیز بیماران و دیوانگان را شفا می داد و با چهارپایان سخن می گفت و با پرندگان و جن و شیاطین تكلم می كرد.

با همه اینها ما مسلمانان او را خدای خود نگرفتیم، و فضل و مقام و شرافت انبیاء



[ صفحه 605]



را نیز منكر نشدیم، شما از كجا عیسی را به عنوان معبود قبول كردید در صورتی كه سایر پیامبران نیز مانند او كارهائی انجام داده اند.

گروهی از بنی اسرائیل از شهر و دیار خود به جهت ظهور طاعون فرار كردند خداوند آنان را در یك ساعت هلاك كرد، اهالی جمع شدند و یك گودالی حفر كردند و آن مردم را در آن گودال دفن كردند، و استخوان آنها پوسیده شد.

در این هنگام یكی از انبیاء بنی اسرائیل از آنجا عبور كرد، و از كثرت استخوان های پوسیده درشگفت ماند، خداوند متعال برای او وحی فرستاد دوست داری آن ها را زنده كنم، تا از عواقب كارشان بیم دهی؟

عرض كرد آری.

خداوند متعال فرمود با صدای بلند آن ها را بخوان، آن پیغمبر گفت ای استخوان های پوسیده به اذن خداوند از جای خود برخیزید، آنها همگان بپا خواستند و خاك را از سر و صورت خود پاك كردند.

ابراهیم خلیل علیه السلام چند پرنده را گرفت و آن ها را قطعه قطعه كرد، و سپس هر قطعه ای از آنها را بالای كوهی قرار داد، و بعد آنها را به طرف خود فراخواند و آن مرغان با شتاب خود را به او رسانیدند.

موسی بن عمران علیه السلام از میان یاران خود هفتاد نفر را انتخاب كرد و با خود به كوه طور برد، یاران برگزیده او گفتند خداوند را به ما نشان ده همان طور كه او را دیده ای.

موسی علیه السلام گفت من خداوند را ندیده ام، گفتند ما به تو ایمان نخواهیم آورد تا آنگاه كه خداوند را آشكارا مشاهده كنیم، در اثر این درخواست نابجا صاعقه



[ صفحه 606]



آمد و آنها را هلاك كرد و موسی تنها ماند.

گفت بارخدایا من هفتاد نفر از بنی اسرائیل را برگزیدم و با خود به این جا آوردم، اینك تنها برگردم و چگونه جریان را به آنها اطلاع دهم، اگر می خواستی قبلا آن ها را هلاك می كردی، ما را به افعال چند نفر سفیه مؤاخذه نكن، و خداوند همه آنها را زنده كرد.

این داستان ها را از این جهت نقل كردم كه تو نتوانی آن را رد كنی، زیرا در تورات و انجیل و زبور و فرقان همه آنها نقل شده است.

آیا هر كسی كه مرده زنده كرد باید پرستش شود، و اگر چنین است همه این پیغمبران باید عبادت شوند، در این مورد چه می گوئی؟

جاثلیق گفت: حق به جانب تو است و خدائی جز خدای واحد نیست.

در این هنگام حضرت رضا علیه السلام متوجه رأس الجالوت شد و فرمود ای یهودی به طرف من توجه كن، من اینك به حق آن ده آیه كه بر حضرت موسی علیه السلام فرود آمد از تو می پرسم آیا در تورات خبر محمد صلی الله علیه و آله را دیده ای.

و در تورات راجع به امت آن حضرت گفته شده هرگاه امت متاخر كه از شترسوار پیروی می كنند آمدند، و از روی میل و علاقه خداوند را تسبیح می نمایند و در معابد جدید خداوند را عبادت می كنند، باید بنی اسرائیل از آن پیغمبر پیروی كنند، پیروان آن پیغمبر با شمشیرهائی كه در دست دارند ملت های كافر را می كشند، مگر همین طور در تورات نوشته نشده است.

رأس الجالوت گفت: آری ما در تورات آن را مشاهده می كنیم، سپس به جاثلیق فرمود: ای نصرانی از كتاب شعیا چه اطلاعی داری؟

گفت او را كلمه به كلمه می شناسم.



[ صفحه 607]



امام (ع) فرمود: آیا این كلام او را كه گفت: ای قوم من به صورت آن كسی كه بر الاغ سوار شده و جامه هائی از نور پوشیده مشاهده می كنم، و آن شترسوار را كه چهره اش مانند ماه تابان است می بینم، گفتند: شعیا راست گفته است.

حضرت رضا علیه السلام فرمود: ای نصرانی آیا در انجیل گفتار عیسی را كه فرمود: من به زودی نزد خدای خود و شما خواهم رفت و فارقلیطا خواهد آمد، و او به حقانیت من گواهی می دهد همان طور كه من به حقانیت او گواهی می دهم، و اوست كه همه چیز را برای شما تفسیر خواهد كرد، و رسوائیهای ملت ها را آشكار می كند و ستون كفر را می شكند.

جاثلیق گفت: هر چه در انجیل باشد ما به او اعتراف داریم.

امام رضا سلام الله علیه فرمود: آیا این سخنان در انجیل هست؟

جاثلیق گفت: آری، حضرت رضا فرمود ای جاثلیق به من بگوئید آن انجیلی را كه گم كردید در كجا او را یافتید، و این انجیل را چه كسی برای شما وضع كرد؟

گفت ما فقط یك روز انجیل را گم كردیم و بار دیگر او را تر و تازه و بدون كم و كاست پیدا كردیم، و این انجیل را یوحنا و متی برای ما فراهم آورده، و ما این انجیل فعلی را از آن دو نفر داریم.

حضرت رضا (ع) فرمود شناسائی تو نسبت به انجیل بسیار كم است، و اگر مطلب این طور است كه بیان می كنید پس چرا در اناجیل اختلاف كرده اید؟ و همین انجیلی كه امروز در دست شما هست مورد خلاف است، و اگر آن همان انجیل نخستین بود كه در آن اختلاف نمی كردید.

من اكنون در این باره شما را روشن می كنم تا درك كنی كه مطلب از چه قرار



[ صفحه 608]



است و جریان اناجیل از چه قرار بوده است.

اكنون بدان هنگامی كه انجیل اول گم شد، نصاری اجتماع كردند و گفتند عیسی بن مریم كشته شد و انجیل مفقود شد اینك شما علماء نصاری در این باره چه می كنید.

لوقاء و مرقابوس گفتند انجیل در سینه ما محفوظ است، و ما همه اسفار آن را برای شما خواهیم نوشت، اینك اندوهگین نباشید و كنائس را خالی نگذارید، ما به همین زودی همه انجیل را برای شما جمع آوری خواهیم كرد.

لوقاء، مرقابوس، یوحنا و متی دور هم جمع شدند و این اناجیل را وضع كردند، در صورتی كه این چهار نفر شاگردان شاگردان حواریون بودند.

در این هنگام امام رضا (ع) به جاثلیق گفتند مطلب را فهمیدی و دانستی كه اناجیل چگونه جمع شده اند؟

گفت من این موضوع را تاكنون نمی دانستم و اكنون متوجه شدم كه هم چه سخنانی در بین بوده است، و برای من روشن شد كه شما از انجیل به طور كامل اطلاع دارید، و اكنون چیزهائی شنیدم و دانستم كه آنها حق است. و بر فهم و علم من افزوده شد.

امام رضا (ع) فرمود شهادت این گروه در نزد شما چگونه است؟ گفت اینان علماء انجیل هستند و هر چه گفتند حق است.

حضرت رضا در این موقع متوجه مامون و سایر كسانی كه در مجلس بودند شد و فرمود شاهد هستید كه این مرد چه می گوید؟

گفتند ما سخنان او را شنیدیم و به آنچه شنیده ایم گواهی می دهیم، سپس متوجه



[ صفحه 609]



جاثلیق شد و فرمود به حق فرزند و مادرش آیا می دانی كه متی گفت: مسیح فرزند داود بن ابراهیم بن اسحاق بن یعقوب است، و مرقابوس گفت وی كلمه خداوند است كه خداوند او را در جسد آدمی حلول كرده است، و سپس به صورت انسانی درآمده و لوقا گفت: عیسی و مادرش دو انسان بودند از گوشت و خون و روح القدس در آن داخل شد.

شما می گوئید كه عیسی گفت ای حواریون هر كسی به آسمان بالا رود از آنجا فرود نخواهد آمد، مگر خاتم پیغمبران كه به آسمان می رود و بار دیگر به زمین بازمی گردد، آیا این مطلب درست است؟

جاثلیق گفت مطلب همین طور است و ما آن را از عیسی روایت می كنیم، فرمود درباره ی شهادت لوقاء، مرقابوس و متی راجع به عیسی چه می گوئید؟ گفت آن ها دروغ گفته اند.

امام رضا (ع) فرمود ای گروه مردم مگر جاثلیق قبلا این افراد را تصدیق نكرد، و گفته های آنان را درست نخواند، و گواهی نداد كه آنها علماء انجیل هستند و گفتار آنان حق است.

جاثلیق گفت ای عالم مسلمانان دوست دارم مرا در این مورد و از گفتگو درباره این اشخاص معاف بدارید و از این بحث درگذرید.

فرمود ما از این گذشتیم اینك هر چه در نظر داری سؤال كن، گفت دیگری سؤالات خود را مطرح كند به مسیح سوگند در میان علماء مسلمانان مانند شما كسی نیست.